الثقلین

الثقلین

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «لفظ جلاله» ثبت شده است

۱۹
مرداد
۹۳

و أمّا ألّلهمّ: فقد ذکرت فی خمسة موارد:

اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ ...، اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَیْنا ...، اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ ...،

اللَّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فِیها ...، اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ.

فحذفت حرف النداء فی هذه الکلمة و أبدلت عنها المیم المشدّدة فی آخرها مفتوحة، و هذه الکلمة تستعمل فی مقام إظهار الخصوصیّة و جلب التوجّه الخاصّ و العطوفة، و لا یبعد أن تکون هذه المیم المشدّدة مأخوذة من مادّة أمّ یؤمّ کمدّ یمدّ، و أن تکون أمرا فی الأصل [أمّ‏] أى اقصد و توجّه، ثم حذفت حرف النداء و رکّبت کلمة اللّه مع کلمة أمّ، و سقطت الهمزة للتخفیف و حصول الاتصال بینهما.

و على أىّ حال: فهذه الکلمة تستعمل فی مقام الخطاب الخاصّ

    التحقیق فی کلمات القرآن الکریم/علامه حسن مصطفوی/بنگاه ترجمه و نشر کتاب/تهران/1360/ج‏1، ص121

  • سجاد رحیمی
۱۹
مرداد
۹۳

 التحقیقأنّ الإلهة بمعنى العبادة. و الفرق بین المادّتین أنّ العبادة قد أخذ فیها قید الخضوع، و إله أخذ فیه قید التحیّر.

و ظهر أیضا أنّ کلمة اللّه أصلها من أله یأله، بقرینة اللغة العبریّة، و لعدم الحاجة فیها الى التکلّف، و لکون کلمة إله شایعة استعمالها فی هذا المعنى، ثمّ دخلت علیها الألف و اللام، ثمّ صارت علما بالغلبة، و بکثرة الاستعمال فیه تعالى، فقیل لا إله إلّا اللّه.

التحقیق فی کلمات القرآن الکریم/علامه حسن مصطفوی/بنگاه ترجمه و نشر کتاب/تهران/1360/ج‏1، ص: 120



  • سجاد رحیمی
۰۱
مرداد
۹۳

و اما لفظ جلاله (اللَّه)، اصل آن (ال اله) بوده، که همزه دومى در اثر کثرت استعمال حذف شده، و بصورت اللَّه در آمده است، و کلمه (اله) از ماده (إله) باشد، که به معناى پرستش است، وقتى مى‏گویند (اله الرجل و یاله)، معنایش این است که فلانى عبادت و پرستش کرد، ممکن هم هست از ماده (و ل ه) باشد، که بمعناى تحیر و سرگردانى است، و کلمه نامبرده بر وزن (فعال) به کسره فاء، و بمعناى مفعول (مالوه) است، هم چنان که کتاب بمعناى مکتوب (نوشته شده) مى‏باشد، و اگر خداى را اله گفته‏ اند، چون مالوه و معبود است، و یا بخاطر آن است که عقول بشر در شناسایى او حیران وسرگردان است.
و ظاهرا کلمه (اللَّه) در اثر غلبه استعمال علم (اسم خاص) خدا شده، و گر نه قبل از نزول قرآن این کلمه بر سر زبانها دائر بود، و عرب جاهلیت نیز آن را مى‏ شناختند، هم چنان که آیه شریفه:
(وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ؟ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ‏ و اگر از ایشان بپرسى چه کسى ایشان را خلق کرده، هر آینه خواهند گفت الله .
و آیه: (فَقالُوا هذا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ، وَ هذا لِشُرَکائِنا، این شناسایى را تصدیق مى‏ کند.

از جمله ادله‏اى که دلالت مى‏ کند بر اینکه کلمه (اللَّه) علم و اسم خاص خدا است، این است که خداى تعالى به تمامى اسماء حسنایش و همه افعالى که از این اسماء انتزاع و گرفته شده، توصیف مى‏شود، ولى با کلمه (اللَّه) توصیف نمى ‏شود، مثلا مى‏ گوییم اللَّه رحمان است، رحیم است، ولى بعکس آن نمیگوئیم، یعنى هرگز گفته نمیشود: که رحمان این صفت را دارد که اللَّه است و نیز مى ‏گوییم (رحم اللَّه و علم اللَّه و رزق اللَّه، خدا رحم کرد، و خدا دانست، و خدا روزى داد،) ولى هرگز نمیگوئیم (اللَّه الرحمن، رحمان اللَّه شد)، و خلاصه، اسم جلاله نه صفت هیچیک از اسماء حسناى خدا قرار مى‏گیرد، و نه از آن چیزى به عنوان صفت براى آن اسماء گرفته میشود.از آنجایى که وجود خداى سبحان که اله تمامى موجودات است، خودش خلق را به سوى صفاتش هدایت مى‏کند، و مى‏فهماند که به چه اوصاف کمالى متصف است، لذا مى‏توان گفت که کلمه (اللَّه) بطور التزام دلالت بر همه صفات کمالى او دارد، و صحیح است بگوئیم لفظ جلاله (اللَّه) اسم است براى ذات واجب الوجودى که دارنده تمامى صفات کمال است، و گر نه اگر از این تحلیل بگذریم، خود کلمه (اللَّه) پیش از اینکه نام خداى تعالى است، بر هیچ چیز دیگرى دلالت ندارد، و غیر از عنایتى که در ماده (ا ل ه) است، هیچ عنایت دیگرى در آن بکار نرفته است.

      ترجمه تفسیر المیزان‏ علامه طباطبایى- سید محمد باقر موسوى همدانى‏-دفتر انتشارات اسلامى‏ قم‏ چاپ: پنجم‏-1374 ش-ج1-ص28و29

  • سجاد رحیمی