الثقلین

الثقلین

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آیت الله جوادی» ثبت شده است

۲۵
ارديبهشت
۹۴

شناخت پیغمبر، بدون شناخت قرآن ممکن نیست و همان گونه که شناخت حقیقت قرآن مقدور بسیاری از افراد نیست، شناخت حقیقت پیغمبر نیز چنین است و آنچه در حدیث آمده که: «رسول خدا را جز خدا و علی ابن ابی طالب (علیه السلام) کسی نشناخت»  ناظر به این بخش از معرفتهای نوری است چون کسی تاأم الکتاب را نشناسد پیغمبر را نمی‏تواند بشناسد، زیرا پیغمبر همان طور که در نشئه کثرت، قرآن را در مرحله عربی مبین از خداوند آموخت، در نشئه وحدت نیز آن را در مرحله ‏أم الکتاب از خداوند تلقّی کرد، پس رسول اکرم همه علوم و معارف قرآن را واجد است و شناخت او بدون شناخت همه مراحل قرآن، مخصوصاً مرحله ‏أم الکتاب آن میسر نبوده اقتدا کردن به آن حضرت بدون شناخت وی، ممکن نیست.

هر کس به اندازه راهی که در شناخت قرآن، و در نتیجه معرفت پیامبر، طی کرده می‏تواند به آن حضرت اقتدا کند و هر کس که صراط مستقیم را، که حدّی از آن عربی مبین و حدّ دیگرش‏أم الکتاب است، به اندازه شناخت خود طی کند به همان میزان به پیغمبر اقتدا کرده به خدا نزدیک می‏شودنباید انتظار داشت که همه سالکان به ‏أم الکتاب برسند بلکه در قوس صعود، همگان به سمت خدا حرکت می‏کنند چنانکه در قوس نزول، همه از جانب خدا آمده ‏اند: همه ما از خداییم و به سوی او بازگشت می‏کنیم ﴿إنا لله و إنا إلیه راجعون)

تفسیرموضوعی/آیت الله جوادی آملی/ج۸/ص۵۰و۵۱

  • سجاد رحیمی
۱۶
ارديبهشت
۹۴

عبودیت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

 خدای سبحان در باره رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: ﴿و أن إلی ربک المنتهی) (همراه با الف ولام) خدا، رب العالمین است ولی بعضی از انسانها تحت تدبیر اسمای جزئیّه حقّند، مثلاً بعضی درحقیقت،عبدالرزّاق،عبدالباسط،عبدالقابض، عبدالکریم، یا عبدالجلیل هستند اما پیامبر اسلام «عبدُه» است و پروردگاری مدبّر و مربّی شخصی وی است که نهایی ترین مرتبه را داراست، و در قوس صعود، مقامی‏برتر از مقام مربوبیّت شخص رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیست، و آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم منتسب به عالیترین اسم از اسمای حسنای خدای سبحان است، یعنی «هو» که همان هویت مطلقه است، چون کاملترین عبودیت از آن اوست، جامعترین کلمه به او اشاره دارد و حضرت در قوس نزول از نزد همان مقام تنزّل کرده و هویت مطلقه مبدأ ارسال رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است: ﴿هوالذی أرسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله

قرآن کریم وقتی می‏خواهد تعبیر «عبد» را نسبت به سایرانبیا بکار ببرد همراه با ذکرنام آنها بکارمی‏برد مثلاًمی‏فرماید: ﴿واذکر عبادنا إبراهیم وإسحق ویعقوب أولی الأیدی والأبصار)  یا می‏فرماید: «یاد کن بنده ما داود را» «یاد کن بنده ما ایوب را »«بنده ما نوح را تکذیب کردند» و... ولی پیامبر خاتم را بدون نام یاد می‏کند، عبد مطلق، به آن فرد کامل انصراف دارد: ﴿تبارک الذی نزّل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیراً) گرچه تورات موسی(علیه السلام) نیز «فرقان» است: ﴿و إذ اتینا موسی الکتاب و الفرقان ... )  امّا وقتی عبد مطلق گفته می‏شود، عبد کامل به ذهن می‏آید و آن رسول خداست. می‏فرماید: خدایی متبارک است که فرقان را بر بنده اش نازل کرد. نه قبل از کلمه «عبد» نام مبارک پیغمبر را می‏برد و نه بعد از آن، تا بگوییم نام آن حضرت‏صلی الله علیه و آله و سلم محذوف به قرینه است؛ و نیز نمی‏گوید «عبدنا»: بنده ما، که ناظر به کثرت باشد، بلکه می‏فرماید: ﴿عَبْدِه﴾ که ناظر به مقام وحدت است، این کلمه از «عبد الله» نیز بالاتر است، زیرا این عبودیت، حاکی از هویت مطلقه است که بالاتر از مقام الوهیت است.

و نیز در ابتدای سوره «إسراء» می‏فرماید: ﴿سبحان الذی أسری بعبده لیلاً... )  خدایی سبّوح است که بنده‏اش را در پاسی از شب به معراج برد. دیگران عبد مقید، یعنی بنده تعیّنات مقیّده ‏اند، ولی رسول اکرم بنده آن مقام اطلاق است. خداوند، از رسولش به عنوان «عبده» یاد می‏کند، نه به خاطر اینکه کلمه «الذی» از موصولات است و عاید می‏خواهد، زیرا این مطلب را با الفاظ دیگر نیز می‏توان بیان نمود؛ اگرمتکلم بخواهد آن معارف بلند وعبودیت مطلقه رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را تفهیم کند، از عبودیت وی با الفاظ دیگریاد می‏کند.

تفسیرموضوعی قرآن/عبدالله جوادی آملی/ج8(سیره پیامبراکرم ص درقرآن)/ص26و27


  • سجاد رحیمی
۱۶
ارديبهشت
۹۴

خاتمیت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

 از مزایای رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خاتمیّت اوست، قرآن کریم در این مورد می‏فرماید: ﴿ما کان محمد أبا أحد من رجالکم و لکن رسول‏الله و خاتم النبیین

گذشته از این، شواهد دیگری نیز دلالت قطعی بر خاتمیت رسول‏الله صلی الله علیه و آله و سلم دارد که صحیفه نبوت پیامبران به وسیله آن حضرت، به پایان رسید. مقصود از خاتمیت، هم تأخر و خاتمیّت زمانی و هم خاتمیّت رتبی در قوس صعود است.

«خاتم» یعنی مُهر، که در پایان نوشته‏ ها قرار می‏گیرد؛ وقتی نویسنده هر آنچه لازم بود بیان داشت و مقاصد خود را عنوان کرد، پایان نوشتار خود را مهر کرده، ختم آن را اعلام می‏دارد؛ خدای سبحان که با جهانیان سخن می‏گوید، از راه فرستادن وحی برای هدایت انسانها برنامه دارد لذا نه تنها عیسای مسیح، بلکه همه انبیا کلمات الهی هستند منتها در باره حضرت یحیی آمده است که: ﴿مصدّقاً بکلمة من الله)  و در باره حضرت عیسی آمده است که: ﴿یبشرک بکلمة منه اسمه المسیح عیسی آبن مریم)  انبیا کتاب حقّ و کلام حقّند. خدای سبحان با فرستادن آنها برای جوامع بشری پیام می‏فرستد. پس از پایان گفتار و کلماتش، سلسله ‏نبوتشان را با فرستادن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ختم، و صحیفه رسالت آنان را با وجود مبارک خاتم المرسلین مهر کرده است پس هرگز جا برای نبوت و رسالت دیگری نیست لذا


می‏فرماید: رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم زیور همه انبیا و خاتم آنان بوده، و سلسله نبوت، با آن حضرت مهر شده و پایان پذیرفته است.

پس همان طور که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در قوس نزول سر سلسله انسان‏های کامل است چون «أوّل ما خلق الله»  است، در قوس صعود نیز، اوج و قلّه غایی رسالت است چون خاتم انبیاست. ازاین جمله، نه تنها استفاده می‏شود که پیغمبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله و سلم واجد همه مزایای مشترک، و مزایای فرد فرد انبیا، و بعضی از خصایص ویژه است که انبیای قبلی فاقد آن بوده ‏اند بلکه نکته دیگری هم استفاده می‏شود که تا روز قیامت احدی بهتر از پیغمبر اسلام نخواهد آمد، زیرا رسول خدا انسان کامل است و هر چند میلیونها سال بگذرد کاملتر از او نخواهد آمد، و اگر کاملتر از وی یافت می‏شد، حتماً او به مقام خاتمیّت می‏رسید نه رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم...

تفسیرموضوعی قرآن/عبدالله جوادی آملی/ج8(سیره پیامبراکرم ص درقرآن)/ص23و24


  • سجاد رحیمی
۱۶
ارديبهشت
۹۴

بشارت حضرت مسیح

خدای سبحان از زبان حضرت عیسی (علیه السلام) می‏فرماید:﴿ومبشراً برسولٍ یأتی من بعدی اسمه أحمد) به شما بشارت می‏دهم وجود پیامبری پس از خود را که نام [مبارک] او احمدصلی الله علیه و آله و سلم است.
بشارت در موردی است که پیامبر بعدی مطلب نو و تازه‏ای را برای امتش یا برای دیگران بیاورد، اگر پیغمبر خاتم در سطح انبیای گذشته یا در سطح رسالت عیسای مسیح (علیه السلام) سخن گفته باشد اولاً نیازی به آمدن پیغمبر نبود، ثانیاً مجالی برای بشارت نبود چون پیغمبر جدید سخن تازه‏ای نمی ‏آورد تا حضرت عیسی(علیه السلام) به آمدنش بشارت دهد. از اینکه در سوره «صفّ» می‏فرماید: عیسای مسیح به قومش فرمود: من کتاب آسمانی پیامبر گذشته را تصدیق می‏کنم و نسبت به آینده، آمدن پیامبری را بشارت می‏دهم،معلوم می‏شود که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از حضرت عیسی(علیه السلام) افضل و قرآن از انجیل بالاتر و ره‏آورد پیغمبر اسلام بیش از ره‏آورد مسیح (علیه السلام) است تا معنای بشارت تحقّق یابد. پس رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بر اساس تبشیر حضرت مسیح(علیه السلام) همه مزایای علمی‏انبیای گذشته را، که عیسای مسیح داشت، و همه مزایای خاصّه عیسای مسیح را داراست.
تفسیرموضوعی قرآن/عبدالله جوادی آملی/ج8(سیره پیامبراکرم ص درقرآن)/ص22
  • سجاد رحیمی
۱۵
ارديبهشت
۹۴

واژه «ایمان» از ریشه «اَمْن» است و سرّ اطلاق ایمان بر عقیده آن است که مؤمن اعتقاد خود را از ریب، اضطراب و شکّ، که آفت اعتقاد است، می‏رهاند و آن را اِیمِن می‏کند. از این رو رسوخ و استقرار عقیده در قلب را «ایمان» می‏گویند و برای رسیدن به آن، علم به تنهایی کافی نیست؛ گاهی انسان به چیزی عالم است ولی به آن مؤمن نیست: ﴿وجحدوا بها واستیقنتها أنفسهم) 
اعتقاد علمی باید با جان و قلب انسانِ معتقد و عالِم عجین شود ودراوصاف نفسانی و اعمال بدنی او جلوه کند تا اطلاق ایمان بر آن درست باشد وبر این اساس، اطلاق مؤمن بر کسی که عقیده حقّ را تنها بر زبان می‏راند درست نیست: ﴿من الّذین قالوا امنا بأفواههم ولم تؤمن قلوبهم)  ﴿أحسب الناس أن یترکوا أن یقولوا امنا وهم لا یفتنون)  عَقْد علمی که قضیّه‏ذهنی و معقول است تا با جان عالِم عَقْد و گرِهِ دیگر نیابد، ایمان نیست.
تفسیرتسنیم/عبدالله جوادی آملی/مرکزنشراسراء/چاپ6بهار89/ج2/ص156و157

  • سجاد رحیمی