الثقلین

الثقلین

۱۱ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

۳۱
تیر
۹۳

...در فهم معارف قرآن کریم نه بهره‏مندی از فرهنگی خاص شرط است، تا بدون آن نیل به اسرار قرآنی میسور نباشد و نه تمدّن ویژه‏ای مانع، تا انسانها با داشتن آن مدنیّتِ مخصوصْ از لطایف قرآنی محروم باشند و یگانه زبانی که عامل هماهنگی جهان گستردهٴ بشری است، زبان «فطرت» است که فرهنگ عمومی و مشترک همهٴ انسانها در همهٴ اعصار و امصار است و هر انسانی به آن آشنا و از آن بهره‏مند است و هیچ فردی نمی‏تواند بهانهٴ بیگانگی با آن را در سر بپروراند و دست تطاول تاریخ به دامان پاک و پایه‏های استوار آن نمی‏رسد، که خدای فطرت آفرین آن را از هر گزندی مصون داشته است: ﴿فأقم وجهک للدّین حنیفاً فطرت الله الّتی فطر النّاس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدّین القیّم[1].

مراد ما از «زبان قرآن» در این مقال، لغت و ادبیّات نیست؛ زیرا روشن است که معارف قرآن کریم در چهرهٴ لغت و ادبیّات عربی بر انسانها نمودار گشته است و غیر عرب‏زبانان، پیش از فراگیری زبان و ادبیات عربی با لغت قرآن کریم ناآشنایند.

مراد ما از زبان قرآن و مردمی بودن آن، سخن گفتن به فرهنگ مشترک مردم است. انسانها گرچه در لغت و ادبیات از یکدیگر بیگانه‏اند و در فرهنگهای قومی و اقلیمی نیز با هم اشتراکی ندارند، اما در فرهنگ انسانی که همان فرهنگ فطرتِ پایدار و تغییرناپذیر است، با هم مشترکند و قرآن کریم با همین فرهنگ با انسانها سخن می‏گوید، مخاطب آن فطرت انسانهاست و رسالت آن شکوفا کردن فطرتهاست و از این رو زبانش برای همگان آشنا و فهمش میسور عمومِ بشر است.

جهانی بودن زبان قرآن کریم و اشتراک فرهنگ آن، در چهرهٴ اجتماع دلپذیر سلمان فارسی، صُهیب رومی، بلال حبشی، اویس قرنی و عمّار و ابوذر حجازی در ساحت قدس پیامبر جهانی حضرت محمّدبن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) که شعار «أرسلتُ إلی الأبیض والأسود والأحمر» او شهرهٴ آفاق شد، متجلّی است؛ زیرا در پیشگاه وحی و رسالت که ظهور تام وحدت خدای سبحان است، «کثرت صورت» محکوم «وحدت سیرت» است و تعدّد زبان، نژاد، اقلیم، عادات و آداب و دیگر عوامل گوناگون بیرونی مقهور اتحاد فطرت درونی است.

عمومی بودن فهم قرآن و میسور بودن ادراک معارفش برای همگان در آیاتی چند تبیین شده است؛ مانند:

1 ـ ﴿یا أهل الکتاب قد جاءکم رسولنا یبیّن لکم کثیراً مما کنتم تخفون من الکتاب ویعفو عن کثیر قد جاءکم من الله نور وکتاب مبین[2].

2 ـ ﴿یا أیّها النّاس قد جاءکم برهان من ربّکم وأنزلنا إلیکم نوراً مبیناً﴾[3].

3 ـ ﴿فآمنوا بالله ورسوله والنور الذی أنزلنا[4].

4 ـ ﴿فالّذین آمنوا به وعزّروه ونصروه واتّبعوا النّور الذی أنزل معه أولئک هم المفلحون[5].

[1] ـ بحار، ج 16، ص 323. 

[2] ـ سورهٴ مائده، آیهٴ 15. 

[3] ـ سورهٴ نساء، آیهٴ 174. 

[4] ـ سورهٴ تغابن، آیهٴ 8. 

[5] ـ سورهٴ اعراف، آیهٴ 157.

                                                                                                                                          تفسیرتسنیم(آیت الله جوادی آملی)،ج 1،ص32الی34


  • سجاد رحیمی
۳۱
تیر
۹۳

قرآن کریم کتاب هدایت همهٴ انسانها در همهٴ اعصار است؛ پهنهٴ زمین و گسترهٴ زمان حوزهٴ نورافشانی خورشید هماره‏تابان قرآن کریم است. نور هدایت قرآن تا آن جا که مرز بشریت است می‏تابد: ﴿وما هی إلاّ ذکری للبشر﴾، ﴿وما هو إلاّ ذکر للعالمین﴾ و اختصاصی به عصری خاص یا اقلیمی مخصوص و یا نژادی ویژه ندارد.

خدای سبحان در تبیین قلمرو رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‏فرماید: ﴿وما أرسلناک إلاّ کافة للنّاس﴾. بنابراین، رسالت آن حضرت «جهان‏شمول» و «ابدی»، و کتاب او «جهانی» و «جاودانه» و قوم او نیز همهٴ افراد بشرند، نه گروهی از مردم حجاز. قلمرو انذار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز، گسترهٴ «عالمین» و همهٴ افراد بشر معرفی شده است: ﴿تبارک الذی نزّل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیراً﴾، ﴿نذیراً للبشر﴾.


تفسیرتسنیم(آیت الله جوادی آملی)،ج 1،ص32و33

  • سجاد رحیمی
۲۹
تیر
۹۳
تاریخ خبر:1393/04/26 - 11:34 کد خبر:77727
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی :
در شب قدر اگر بار خودبینی را بر زمین بگذاریم، پرواز آسان است
در شب قدر، سخن از «لَیلَهُ القَدرِ خِیر مِنْ ألفِ شَهر است که انسان یک شبه ره هشتاد ساله می رود، این راه دشوار نیست. اگر دشوار بود ما را امر نمی کردند، دعوت نمی کردند. دشواری مال کسی است که کوله بار خود را بر دوش دارد. اگر بار خودبینی را به زمین بگذارد، سبک می شود. وقتی سبک شد، پروازش آسان است! این پرکشیدن با سنگین بال و سنگین بار بودن ممکن نیست. 
اگر قرآن به سر می گذاریم، هدف تنها این نباشد که خدا گناهان ما را بیامرزد، ما را به جهنم نبرد، ما را به بهشت ببرد. اینها ریخت و پاش سفره شب قدر است. وقتی یک دوستی سفره ای پهن می کند، مائده الهی و مَأدبة الهی می چیند، مهمان های خود را به بهترین وجه پذیرایی می کند. وقتی مهمان ها برخاستند، سفره برچیده می شود، آن ریزه های سفره را می ریزند؛ مرغ ها آن ریزه های سفره را می چینند. 

ریزه سفره شب قدر این است که کسی نسوزد، به جهنم نرود. اینها شب قدر نیست. شب قدر آن است که انسان طیّار گونه دست هزارها نفر را بگیرد و به بهشت ببرد. در دنیا رفتار او، گفتار او، سیرت او، سریرت او، سنّت او آموزنده باشد. هزارها نفر را زنده کند و در آخرت هم هزارها نفر را به همراه خود به بهشت ببرد. اگر ما بتوانیم در کنار سفره الهی و دولت قرآن بنشینیم، چرا در ته صفوف و صَفُّ النِعال قرار بگیریم به دنبال آن ریزه های سفره تکان ها باشیم که از سفره تکانده شده چیزی به ما برسد؟! 
به ما گفتند: هر کسی به اندازه قدر خود شب قدر را درک می کند و قدر هر کسی هم به اندازه قدر همت اوست. اگر ما به اندازه همت مان دولت قرآن را و دولت قدر را می توانیم ادراک کنیم، چرا همت نطلبیم ما قبل از اینکه از خدا مظروف بخواهیم، ظرف و ظرفیت هم طلب بکنیم. هرگز نمی توان گفت: چون ما ظرفیت مان اینقدر بود، خدا به ما اینقدر داد. این سخن نیمی از ثواب است، نه هر ثوابی و همه ثواب. 
سخن صائب، ثواب، منزه از خطا، مبرّای از اشتباه آن است که هم ظرف بخواهیم ، هم مظروف. 
یعنی خدا دوتا فیض دارد: با یک فیض ظرفیت می دهد با فیض دیگر این ظرف را پُرِ از مظروف می کند و به تعبیر اهل معرفت اگر هر فیضی به اندازه ظرفیت باشد که ما اِبداع نخواهیم داشت. ما هم از خدا قابلیت طلب بکنیم، هم مقبول را بخواهیم. هم ظرف طلب بکنیم، هم مظروف طلب بکنیم. این همت اگر در ما زنده شد؛ هرگز نمی گوییم لیاقت ما همین مقدار بود. از ما خواستن و از ذات أقدس إله اِجابت کردن! 
بنابراین دولت قرآن دولتی است که لِیلهُ القَدرِ خِیر مِنْ ألفِ شَهر است. ریزه های این سفره، ریخت و پاش این مائده همان است که کسی نسوزد، حوائج اش برطرف بشود، بیماران شِفا پیدا کنند، دُیون تَادیه بشود، مشکلات معیشت و تورّم و مسکن و ازدواج حلّ بشود.‎ شب قدر یعنی شبی که خِیر مِنْ ألفِ شَهر. اگر وَ مَا أدراکَ مَا لِیلَهُ القَدر، اگر فهمیدن او مشکل است، پیدا کردن اش هم مشکل تر. منتها اگر کسی با مفهوم اُنس گرفت، درک این معانی برای او مشکل است. اگر کوله بار خودبینی و خودخواهی و دنیا طلبی بر دوش او بسته است، طی این راه برای او مشکل است. اینها را که بگذارد کنار، هم فهمیدنش آسان است، هم پرکشیدنش. 


بخشی از سخنرانی حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در مراسم احیای شب نوزدهم ماه مبارک رمضان -قم؛ حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) ، شماره سخنرانی 591
  • سجاد رحیمی
۲۹
تیر
۹۳

در شبهاى قدر چیزى بهتر از فراگیرى علوم الهى، گفتن و شنیدن معارف دین نیست. تشکیل یا شرکت در برنامه‌هایى مانند جلسه تفسیر یا حدیث یا احکام، که خود سعادت و توفیقى است؛ و اگر چنین برنامه‌اى نداشت، امر به معروف و نهى از منکر داشته باشد و اگر نتوانست لااقل ذکر بگوید. 
یکى از بهترین و مهمترین کتابهاى فقه امامیه، کتاب «جواهر» است که مؤلف بزرگوارش در طى سى سال آن را نوشت. در پایان این کتاب مرقوم فرموده که خداى متعال چنین مقرر کرد تا امشب که شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان است، این کتاب به پایان برسد. 
شب بیست و سوم که از تمام شبهاى ماه مبارک رمضان و از شب بیست و یکم و نوزدهم نیز أفضل است، این فقیه نامور مشغول نوشتن کتاب فقه بوده است. 
چیزى بالاتر از عالِم شدن و آگاه شدن نیست. علم است که زمینه‌اى براى رسیدن انسان به «عقل» مى‌شود؛ انسان عاقل هم آسوده است و هرگز در عذاب نخواهد بود. 

حکمت عبادات(آیت الله جوادی آملی)، ص 158 
  • سجاد رحیمی
۲۶
تیر
۹۳

در تحلیل محتواى قرآن بهتر است کار را از اینجا شروع کنیم که ببینیم قرآن خودش درباره خودش چه نظرى دارد و خود را چگونه معرفى مى ‏کند؟ اولین نکته ‏اى که قرآن درباره خود مى‏ گوید این است که این کلمات و عبارات، سخن خداست. قرآن تصریح مى‏ کند که پیامبر انشاءکننده قرآن نیست بلکه آنچه را که توسط روح ‏القدس یا جبرئیل به اذن خدا بر او القاء شده است بیان مى‏ کند.

توضیح دیگرى که قرآن درباره خود مى‏ دهد، معرفى رسالتش است که عبارت از هدایت ابناء بشر و راهنمایى آنها براى خروج از تاریکیها به سوى نور است:

                       

کِتابٌ انْزَلْناهُ الَیْکَ لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ الَى النّورِ 

بدون شک یکى از مصادیق این ظلمات، جهالتها و نادانیهاست و قرآن بشر را از این ظلمات به روشنایى علم مى‏ برد. اما اگر ظلمتها تنها در نادانیها خلاصه مى‏ شد، فلاسفه هم مى‏ توانستند این مهم را به انجام برسانند، لکن ظلمتهاى دیگر وجود دارد به مراتب خطرناکتر از ظلمت نادانى که مبارزه با آن از عهده علم خارج است. از جمله این ظلمتها منفعت ‏پرستى و خودخواهى و هواپرستى است که ظلمتهایى فردى و اخلاقى به حساب مى ‏آید و نیز ظلمتهاى اجتماعى نظیر ستم و تبعیض. در عربى واژه «ظلم» که معادل فارسى آن همان ستم است، از ماده ظلمت اخذ شده که نشان‏دهنده نوعى تاریکى اجتماعى و معنوى است.

مبارزه با این ظلمتها بر عهده قرآن و سایر کتابهاى آسمانى است. قرآن خطاب به موسى بن عمران مى‏ گوید:

... انْ اخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُماتِ الَى النّورِ 

این تاریکى همان تاریکى ستم فرعون و فرعونیان است و نور، نور آزادى و عدالت.

نکته‏اى که اهل تفسیر به آن توجه کرده ‏اند این است که قرآن همواره ظلمات را جمع مى‏ آورد و همراه با «الف» و «لام» که افاده استغراق مى‏ کند و شامل همه تاریکیها مى‏ شود، حال آنکه نور را مفرد ذکر مى‏ کند و معناى آن این است که راه راست یکى بیشتر نیست حال آنکه مسیر انحراف و گمراهى متعدد است. مثلًا در آیةالکرسى مى‏خوانیم:

اللَّهُ وَلِىُّ الَّذینَ امَنوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ الَى النّورِ وَ الَّذینَ کَفَروا اوْلِیاؤُهُمُ‏الطّاغوتُ یُخْرِجونَهُمْ مِنَ النّورِ الَى الظُّلُماتِ 

به این ترتیب قرآن هدف خود را مشخص مى‏ کند: پاره‏ کردن زنجیرهاى جهل و گمراهى و ستم و تباهى اخلاقى و اجتماعى و در یک کلمه نابودکردن ظلمتها و هدایت به سمت عدالت و خیر و روشنایى و نور.


 مجموعه‏ آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏26، ص: 44الی46(کتاب آشنائی باقرآن1)

  • سجاد رحیمی