الثقلین

الثقلین

اقسام شناخت قرآن

چهارشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۳۰ ب.ظ

... به طور کلى در بررسى و مطالعه هر کتابى سه نوع شناخت ضرورى است.

1. شناخت سندى یا انتسابى‏

در این مرحله مى ‏خواهیم بدانیم انتساب کتاب به نویسنده آن تا چه اندازه قطعى است؟ مثلًا فرض کنید که مى ‏خواهیم دیوان حافظ و یا خیام را بشناسیم. اولین کارى که باید بکنیم این است که ببینیم آیا آنچه که به نام دیوان حافظ مشهور شده همه آن از حافظ است و یا تنها بعضى از قسمتهایش به حافظ تعلق دارد و بقیه ‏اش الحاقی است؛ و همچنین در مورد خیام و دیگران. اینجاست که پاى نسخه‏ه ا در میان مى‏ آید، آنهم قدیمى ‏ترین و معتبرترین نسخه‏ ها. مى ‏بینیم که هیچ یک از این کتاب ها از این نوع شناخت بى‏ نیاز نیست. حافظى که مرحوم قزوینى چاپ کرده و در آن معتبرترین نسخه‏ ها را ملاک قرار داده با حافظهاى معمولى که در ایران یا بمبئى چاپ مى ‏شد و در خانواده ‏ها وجود داشت بسیار متفاوت است. حافظهایى که سى چهل سال پیش چاپ کرده بودند در حدود دو برابر حافظهایى است که امروز نسخه ‏شناس ها معتبر مى ‏دانند، در حالى که میان اشعارى که نسخه ‏شناس ها آنها را به اصطلاح «منحول»  و مجعول مى‏دانند احیاناً اشعارى یافت مى ‏شود در سطح اشعار عالى حافظ. و یا وقتى به رباعیات منسوب به خیام نگاه مى‏ کنید شاید حدود دویست رباعى پیدا کنید که همه تقریباً در یک سطح قرار دارند و اگر اختلافى هست در همان حدودى است که میان اشعار همه شاعران است حال آن که هرچه از نظر تاریخى به عقب بروید و به عصر خیام نزدیکتر شوید مى‏ بینید که از این تعداد آنچه قطعاً منسوب به اوست شاید کمتر از بیست رباعى باشد و باقى یا در صحت انتسابشان تردید است و یا قطعاً به دیگران تعلق دارد.

بنابراین اولین مرحله در شناخت یک کتاب این است که ببینیم آنچه در دست ماست از نظر اسناد به گوینده و آورنده‏ اش چقدر اعتبار دارد؟ آیا اسناد همه آن درست است یا آنکه قسمتى درست است و قسمتى نادرست؟ در این صورت چه درصدى از مطالب را مى ‏توانیم از نظر انتساب تأیید کنیم؟ بعلاوه به چه دلیل مى‏ توانیم بعضى را قطعاً نفى و برخى را قطعاً اثبات و پاره‏اى را مشکوک تلقى کنیم؟

این نوع شناخت آن چیزى است که قرآن از آن بى‏ نیاز است و از این نظر کتاب منحصر به فرد جهان قدیم محسوب مى‏ شود. در میان کتابهاى قدیمى کتاب دیگرى نتوان یافت که قرنها بر آن گذشته باشد و تا این حد بلاشبهه باقى مانده باشد. مسائلى از این قبیل که فلان سوره مشکوک است، فلان آیه در فلان نسخه هست و در فلان نسخه نیست، در مورد قرآن اساساً مطرح نیست. قرآن بر نسخه و نسخه ‏شناسى پیشى گرفت. جاى کوچکترین تردیدى نیست که آورنده همه این آیات موجود حضرت محمّد بن عبداللَّه است که آنها را به عنوان معجزه و کلام الهى آورده واوحدینمى‏ تواند ادعا کند و یا احتمال بدهد که نسخه دیگرى از قرآن وجود داشته و یا دارد. هیچ مستشرقى هم در دنیا پیدا نشده که بخواهد قرآن‏ شناسى را از اینجا شروع کند که بگوید باید به سراغ نسخه‏ هاى قدیمى و قدیمى‏ترین نسخه‏ هاى قرآن برویم و ببینیم در آنها چه چیزهایى هست و چه چیزهایى نیست. اگر در مورد تورات و انجیل و اوستا و یا شاهنامه فردوسى و گلستان سعدى و هر کتاب دیگر این نیاز هست، براى قرآن چنین نیازى نیست.

سرّ این مطلب- همان‏طور که گفته شد- پیشى گرفتن قرآن بر نسخه و نسخه ‏شناسى است. قرآن گذشته از اینکه یک کتاب مقدس آسمانى بود و پیروان با این چشم بدان مى‏ نگریستند، اساسى ‏ترین دلیل و برهان صدق دعوى پیامبر و بزرگترین معجزه او محسوب مى ‏شد. بعلاوه قرآن مانند تورات نبود که یکباره نازل شود  و بعد این اشکال به وجود بیاید که نسخه اصلى کدام است، بلکه آیات قرآن به تدریج و در طول 23 سال نازل شد و از همان روز اول نزول، مسلمین مانند تشنه بسیار سوزانى که به آب گوارایى برسد آیات قرآن را فرا مى‏ گرفتند و حفظ و ضبط مى ‏کردند، بخصوص که جامعه آن روز مسلمین جامعه‏اى بسیط بود و کتاب دیگرى وجود نداشت تا مسلمانان، هم ناگزیر به حفظ آن باشند و هم ناچار از ضبط این.

ذهن خالى و حافظه قوى و نداشتن سواد خواندن و نوشتن سبب شده بود تا مسلمانان اطلاعاتشان را تنها از راه آنچه که مى‏دیدند و مى‏شنیدند کسب کنند؛ از این رو پیام قرآن که با احساس و عاطفه آنان سازگار بود همچون نقشى که در سنگ کنده شود در قلب آنان نقش مى‏بست و چون آن را کلام خدا مى‏دانستند نه سخن بشر، برایشان مقدس بود و به خود اجازه نمى‏دادند که حتى یک کلمه یا یک حرف را در آن تغییر دهند و یا پس و پیش کنند و پیوسته تلاششان این بود که با تلاوت این آیات به خدا نزدیکتر شوند.

مزید بر همه اینها پیامبر اکرم از همان روزهاى اول عده ‏اى نویسندگان خاص براى قرآن انتخاب کرد که به «کُتّاب وحى» معروفند. این امر امتیازى براى قرآن محسوب مى‏ شود که هیچ کدام از کتابهاى قدیمى از آن برخوردار نبوده‏اند. نگارش کلام خدا از همان آغاز، از جمله علل قطعى حفظ و مصون ماندن آن از تحریف بود.

یکى دیگر از جهاتى که سبب حسن پذیرش قرآن در میان مردم مى‏ گردید

                        

جنبه ادبى و هنرى فوق‏العاده قوى آن بود که از آن به «فصاحت و بلاغت» تعبیر مى ‏شود. جاذبه ادبى شدید قرآن باعث مى‏شد مردم توجه ‏شان به آن جلب شود و آن را به سرعت فرا گیرند و اما برخلاف سایر کتابهاى ادبى نظیر دیوان حافظ و اشعار مولوى که علاقه‏ مندان به دلخواه در آن دست مى ‏برند تا آن را به خیال خود کاملتر کنند، احدى به خود اجازه دست بردن در قرآن را نمى‏ داد زیرا بلافاصله این آیه: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْاقاویلِ لَاخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمینِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتینَ»

 و آیات دیگرى که عظمت دروغ بستن بر خدا را آشکار مى‏کند، در ذهنش نقش مى‏بست و از این امر منصرف مى ‏شد.

به این ترتیب قبل از آنکه تحریف در این کتاب آسمانى راه پیدا کند آیات آن متواتر شد و به مرحله ‏اى رسید که دیگر انکار و یا کم و زیاد کردنِ حتى یک حرف از آن غیرممکن شد.

بنابراین درباره قرآن نیازى نداریم که از این جهت بحثى بکنیم؛ همچنان که هیچ قرآن ‏شناسى در دنیا خود را نیازمند به این‏گونه بحث نمى‏ بیند. اما یک نکته لازم است که یادآورى شود و آن اینکه در اثر توسعه سریع قلمرو اسلام و اقبال چشمگیر مردم جهان به قرآن و نیز به واسطه دور بودن عامه مسلمین از مدینه که مرکز صحابه و حافظان قرآن بود این خطر وجود داشت که تدریجاً لااقل در نقاط دورافتاده به عمد یا اشتباه کم و زیادها و تغییراتى در نسخه‏ هاى قرآن رخ دهد، ولى هوشیارى و موقع‏ سنجى مسلمین مانع این کار شد. مسلمانان در همان نیم قرن اول متوجه این خطر شدند و لهذا از حضور صحابه و حافظان قرآن استفاده کردند و براى جلوگیرى از کم و زیادهاى سهوى یا عمدى در نقاط دورافتاده، نسخه ‏هایى تصدیق‏ شده از مدینه به اطراف پراکندند و براى همیشه جلو اشتباه کارى را مخصوصاً از طرف یهود که قهرمان چنین کارهایى به حساب مى‏ آیند گرفتند.

2. شناخت تحلیلى‏

در این مرحله، بررسى تحلیلى کتاب، مورد نظر است، یعنى تشخیص اینکه این‏کتاب مشتمل بر چه مطالبى است و چه هدفى را تعقیب مى‏کند، راجع به جهان چه نظرى دارد، نظرش درباره انسان چیست؟ چه دیدى درباره جامعه دارد؟ سبک ارائه مطالب در آن و شیوه برخورد آن با مسائل چگونه است؟ آیا دیدى فیلسوفانه و یا به اصطلاح امروز عالمانه دارد؟ آیا قضایا را از دریچه چشم یک عارف نگاه مى ‏کند و یا آنکه سبکش مخصوص به خود است؟ و سؤال دیگرى که آیا این کتاب پیامى و رهنمودى براى بشریت دارد یا نه؟ و اگر پاسخ مثبت است آن پیام چیست؟ در واقع دسته اول این پرسشها مربوط مى ‏شود به نگرش و دید این کتاب نسبت به جهان و انسان و حیات و مرگ و ... یا به عبارت جامعتر مربوط مى ‏شود به جهان‏ بینى کتاب و به اصطلاح فلاسفه خودمان حکمت نظرى آن، و دسته دوم سؤالها در خصوص این است که کتاب چه طرحى براى آینده انسان دارد؟ انسان و جامعه انسانى را بر اساس چه الگویى مى‏ خواهد بسازد، که این را ما به «پیام» کتاب تعبیر مى‏ کنیم.

در هر حال این نوع شناخت مربوط به محتواست و درباره هرکتابى مى‏توان از این نظر بحث کرد، خواه آن کتاب شفا ى بوعلى باشد و یا گلستان سعدى. ممکن است کتابى از «دید» و «پیام» هردو خالى باشد و یا تنها دید داشته باشد و نه پیام، یا آنکه هردو را دارا باشد.

در باب شناخت تحلیلى قرآن باید ببینیم قرآن مجموعاً مشتمل بر چه مسائلى است و آن مسائل را چگونه عرضه کرده است. استدلالات و احتجاجات قرآنى در زمینه ‏هاى مختلف چگونه است؟ آیا چون قرآن حافظ و حارس و نگهبان ایمان است و پیامش یک پیام ایمانى است، به عقل به چشم یک رقیب نگاه مى‏ کند و مى‏ کوشد تا جلو تهاجم عقل را بگیرد و دست و پاى رقیب را ببندد و یا به عکس همواره به چشم یک حامى و یک مدافع به عقل نگاه مى‏ کند و از نیروى آن استمداد مى‏کند؟ این سؤالات و صدها سؤال نظیر آن که ضمن شناخت تحلیلى طرح مى‏ گردد ما را با ماهیت قرآن آشنا مى‏ سازد.

3. شناخت ریشه‏ اى‏

در این مرحله، بعد از آنکه صحت استناد و انتساب یک کتاب به نویسنده‏اش محرز شد و بعد از اینکه محتواى کتاب به خوبى تحلیل و بررسى شد، باید به تحقیق در این مورد بپردازیم که آیا مطالب و محتویات کتاب، فکر بدیع نویسنده آن است یاآنکه از اندیشه دیگران وام گرفته شده است. مثلًا در مورد دیوان حافظ بعد از طى مراحل شناخت سندى و شناخت تحلیلى، تازه باید ببینیم آیا حافظ این مطالب و افکار و اندیشه‏ هایى را که در قالب کلمات و جمله ‏ها و اشعار آورده و با زبان مخصوص خودش بیان کرده، از پیش خود ابداع نموده یا آنکه فقط الفاظ و کلمات و زیبایی ها و هنرمندی ها از حافظ است اما فکر و اندیشه از دیگرى یا دیگران. به عبارت دیگر پس از آنکه اصالت هنرى حافظ محرز شد، باید اصالت فکرى او محرز شود.

این نوع شناخت درباره حافظ و یا هر مؤلف دیگرى شناختى است از نظر ریشه افکار و اندیشه‏ هاى مؤلف. چنین شناختى فرع بر شناخت تحلیلى است؛ یعنى اول باید محتواى اندیشه مؤلف دقیقاً شناخته شود، آنگاه به شناخت ریشه ‏اى اقدام گردد. در غیر این صورت حاصل کار نظیر آثار برخى از نویسندگان تاریخ علوم مى ‏شود که از علوم سررشته ‏اى ندارند و با این حال تاریخ علوم مى‏ نویسند. یا مى ‏توان از بعضى نویسندگان کتابهاى فلسفى نام برد که مثلًا مى‏ خواهند درباره ابن‏ سینا و ارسطو و وجوه تشابه و تمایز آنها بنویسند، اما متأسفانه نه ابن ‏سینا را مى ‏شناسند و نه ارسطو را. اینان با اندک مقایسه به محض اینکه بعضى مشابهته اى لفظى پیدا کردند فوراً به قضاوت مى‏ پردازند، حال آنکه در مقایسه باید به عمق‏اندیشه پى برده شود و براى اینکه عمق اندیشه متفکرانى چون ابن‏ سینا و ارسطو درک گردد یک عمر وقت لازم است؛ وگرنه هرچه گفته شود تخمینى و تقلیدى و على‏العمیاء خواهد بود.

در بررسى قرآن و شناخت آن، بعد از آنکه مطالعه ‏اى تحلیلى درباره قرآن به عمل آوردیم، آن وقت پاى مقایسه و شناخت تاریخى به میان مى‏آید، به این معنى که مى‏باید قرآن را با تمام محتویاتش با کتابهاى دیگرى که در آن زمان وجود داشته و بخصوص کتابهاى مذهبى آن زمان مقایسه کنیم. در این مقایسه لازم است همه شرایط و امکانات را از قبیل میزان ارتباط شبه جزیره عربستان با سایر نقاط و تعداد آدمهاى باسواد که در آن هنگام در مکه زندگى مى‏کردند در نظر گرفت، آنگاه ارزیابى کرد که آیا آنچه که در قرآن هست در کتابهاى دیگر پیدا مى ‏شود یا نه، و اگر پیدا مى ‏شود به چه نسبت است؟ و آیا آن مطالبى که مشابه سایر کتابهاست شکل اقتباس دارد یا آنکه مستقل است و حتى نقش تصحیح اغلاط آن کتابها و روشن کردن تحریفات آنها را ایفا مى‏ کند؟

                                                       

                                                                                            مجموعه‏ آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏26، ص: 26الی32(کتاب آشنائی باقرآن1)


  • سجاد رحیمی

شهیدمطهری(ره)

قرآن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی